اهل بیت (علیهم السلام) ، به شیعیانى که براى ظهور شتاب مىکردند ، "محاضیر" مىگفتند.
نادانى و علاقهء آنان به جنگ و جهاد ، باعث مىشد به هر انقلابى که به شورش و نبرد فرا مىخواند ، بپیوندند.!
مفرد این واژه "محضار" است ؛ اما فقط "محضیر" استفاده شده و به اسبى که زیاد ' نه سریع - بدود ، گفته مىشود.
ائمه اطهار (علیهم السلام) شتابزدگان را اصحاب المحاضیر» نامیدهاند ، یعنى کسانى که مانند اسب مشتاق دویدن هستند
.
ائمه اطهار (علیهم السلام) کوشش داشتند که این جنگاوران عجول را آرام و متعادل کنند ؛ به همین خاطر برایشان شرح مىدادند که جریان امام مهدى (علیه السلام) ، برنامه الهى طولانى مدت است ، و آنان مىبایستى که صبر و شکیبایى بخرج دهند و در امر خدا شتاب نورزند.
گاهى به آنان مىگفتند ، زیر پرچمى که امام (علیه السلام) مشروعیت آن را تأیید نکرده ، نباید بایستند ، و زمانى هم پیامدها و تبعات زیاده روى و شتابزدگى را به آنها گوشزد مىکردند.
همچنین به آنان اطمینان مىدادند که هر چقدر دشمن به آنها فشار وارد کند ، نمىتواند شیعه را از بین ببرد ، چون خداوند متعال ضامن بقاء و ماندگارى آنان شده است.
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: محاضیر » هلاک مىشوند . اما مقرّبان درگاه الهى نجات مىیابند ، و دژها پابرجا و استوار مىمانند. در خانه هایتان بمانید و گرد و خاک شورش بپا نکنید که غبارش بر سر و رویتان بنشیند! اگر دشمنان بخواهند شما را از بین ببرند ، خدا آنان را به بلایى مشغول مىسازد [و دیگر نمىتوانند به شما آسیب برسانند] مگر آنکه خودتان به آنان دست درازى کنید!
الغیبه ، نعمانى: ص ۲۰۳.
در تاریخ الکوفه آمده است که امیر مؤمنان (علیه السلام) خطاب به شهر کوفه فرمود: واى بر تو اى کوفه و خواهرت بصره! مانند چرم بازار "عکاظى" (زیر پاى حوادث) گسترده و لِه مىشوید و پایمال رویدادهاى سخت مىگردید ؛ اما با دانشى که خدا بمن داده ، مىدانم هر ستمکارى که برایتان بدى بخواهد ، خدا او را به بلایى مشغول مىسازد.
غیبت نعمانی: ص ۱۹۸.
از صالح بن میثم و یحیى بن سابق آورده است که ابوجعفر ، امام باقر (علیه السلام) فرمودند: اصحاب محاضیر (شتاب زدگان) هلاک مىشوند ، اما مقرّبان نجات مىیابند و دژها پابرجا مىمانند. پس از غم و اندوه ، فتحى عجیب است
بحارارانوار: ج ۵۲ ، ص ۱۳۹.
از على بن جعفر (علیه السلام) آمده است: مردى خدمت برادرم [حضرت امام موسى بن جعفر (علیه السلام)] رسید و پرسید: صاحب الامر (عج) کیست؟
فرمود: مردم (واقفیه) پس از شهادتم ، دچار فتنه مىشوند و مرا قائم مىدانند ؛ اما قائم (عج) ، چندین سال بعد خواهد آمد.
اثبات الهداه: ج ۳ ، ص ۵۶۱.
بهتر آن است که خود ، راه خویش را برگزینید. اگر کسى از طرف ما آمد ، و خواست قیام کند ؛ بنگرید که براى چه هدفى قیام مىکنید! قیام زید بن على » را بهانه نکنید. او دانشمند و درستکار بود و حکومت را براى خود نمىخواست ؛ بلکه هدفش کسب رضایت آل محمد (علیهم السلام) بود. اگر پیروز مىشد ، به هدفش عمل مىکرد. بر ضد حاکمان قیام کرد ، تا آنان را شکست بدهد. اگر امروز کسى بنام ما قیام کند ، چه هدفى دارد؟ رضایت آل محمد؟! شما را شاهد مىگیریم که ما راضى به اینکار نیستیم.! چون مدعیان ، امروز که تنها هستند ، نافرمانى ما را مىکنند ، چه رسد به روزى که پرچمداران و افراد زیادى زیر بیرق داشته باشند. از ما حرف شنوى نخواهد داشت ؛ مگر انقلابیونى که بنى فاطمه با آنان باشند. بخدا امام شما فقط کسى است که بنى فاطمه پیرامونش باشند.!
علل الشرائع: ص ۵۷۷.
بحارالانوار: ج ۴۶ ، ص ۱۷۸.
بحارالانوار: ج ۵۲ ، ص ۳۰۱.
کافى: ج ۸ ، ص ۲۶۴ ؛ بروایت سُدیر از امام صادق (علیه السلام).
نتیجه؛
یادمان باشد که "تعیین زمان ظهور" ، دروغ است ؛ و شتاب برای ظهور ، نادانى است.!
شورش هاشمی شیصبانی در کوفه از نشانه های نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و شیصبانی مردی شیطانی از بنی هاشم است که با زمامداران بنی عبّاس در مشرق زمین ناسازگاری می کند، و با اصهب مروانی(1) شورندۀ پیش از وی در سرزمینهای جزیره(2) بر زمامداران عراق، پیمان می بندد، و گروه بسیاری از مردم کوفه و پیرامونش را می فریبد و گمراه می کند، و از آنان سپاهی بزرگ پدید می آورد، و آن را در ماه جمادی دوم از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، برای نبرد با زمامدار سوریه، سوی دمشق می فرستد، و سرانجام، شیصبانی و بسیاری از پیروانش کشته می شوند.
جایگاه آغاز شورش شیصبانی
جابر جُعْفِی گفت که از ابو جعفر باقر(علیه السّلام) در بارۀ سفیانی پرسیدم، فرمود:
شما کجا و سفیانی تا آنکه پیش از وی شَیْصَبانی برشورد؛ او، چون آبی که
می جوشد(3)، از سرزمین کوفان پدیدار می شود، و فرستادگان شما را می کشد.
پس، در پیِ آن، چشم به راه سفیانی و قیام قائم(علیه السّلام) باشید(4).
سُفْیانِی همان عُثْمان شامی پسر عَنْبـَسَه، رهبر شامیان و واپسین زمامداران اَمَوی از نژاد ابو سفیان در آخراّمان است که در ماه صفرِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، جنبش خود را از درۀ خشک می آغازد، و در ماه رجبِ همان سال، در دمشق قیام می کند، و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود، و سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد.
شَیْصَبان»، بنا بر آنجه از برخی فرهنگنامه های واژگان عربی برمی آید، از نامهای شیطانِ رانده شده ای می باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(5).
کُوفان» یا کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و اکنون، نجف شهری پیوسته به شهر کوفه می باشد که آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) در آن جای دارد(6).
با توجّه به آنکه سرزمین کوفه بخش نجف را نیز در بر می گرفت، و جابر جعفی مردی شیعی از زیندگان کوفه بود، و امام باقر(علیه السّلام) با وی سخن گفت و فرمود: فرستادگان شما را می کشد»، چنین می نماید که فرستادگان، نمایندگانی شیعه از شهر کوفه یا شهر نجف باشند که برای راهنمایی و خیرخواهی نزد شیصبانی می روند و او آنان را می کشد.
ناسازگاری شیصبانی با بنی عبّاس
از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخراّمان برمی آید که بی گمان، در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، میان بنی عبّاس فرمانروا در بخشی از سرزمینهای مشرق و گروهی از بنی هاشمِ زینده در عراق، چون شیصبانی و همتایانش، درگیری روی می دهد.
اَرْطات گفته است:
نشانۀ پایانی نابودی فرمانروایی بنی عبّاس، سه پادشاه از آنان است که
پی در پی می آیند، و نامهایشان نامهای پیامبران می باشند، و بیش از این
سه پادشاه نخواهند داشت، و دوران بنی عبّاس از این پادشاهان سه گانه
چهل سال است. پس، هر گاه درگیری میان ایشان و گروهی از بنی هاشم
که میان دو رود (دجله و فرات) گرد می آیند، و زمامداری مردی از بنی عبّاس
سوی مغرب (شام) و برخورد (درگیری) پرچمهای سیاه و زرد در میانۀ
شام (دمشق) و کشتن زمامدار مصر و پیشگیری از پرداختی مردم آنجا
به دولت را ببینی، پس، اینها از نشانه های پایان یافتن دوران آنان است(7).
چنین می نماید که این روایت ارزشمندِ در بر دارندۀ برخی پیشگوییهای شگفت، از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه اَرْطات تابعی پسر مُنْذِر آن را به وی نسبت نداده است.
بدان که بی گمان، از احادیث اسلامی بهره گرفته می شود که برای بنی عبّاس دو دولت می باشد: دولت نخستین همان است که پس از فروپاشی زمامداری اَمَویها در سرزمینهای اسلامی بر پا شد، و دولت دوم آن است که در آخراّمان در بخشی از سرزمینهای مشرق بر پا می شود، و برای بنی عبّاس در این دولتِ پایانی سه پادشاه می باشد که به ایشان سیاه نشانانِ نخست گفته می شود، و برخی از بنی هاشمی که در عراق می زیند با آنان ناسازگاری می کنند، و بخشی از نیروهایشان برای پاسداری از زمامدار شام که هم پیمانشان است، در آنجا جای می گیرند، و میان این نیروهای عبّاسی مشرقیِ دارندۀ پرچمهای سیاه و نیروهای بربر مغربیِ دارندۀ پرچمهای زرد، در دمشق نبردی بزرگ روی می دهد، و اندکی پیش از این کارزار، فرمانروای بسیار زورگوی مصر با دست سپاه بربرهای مغربی یا با دست گروهی از مصریان سلفی یا اخوانی ای که به این سپاه می پیوندند، کشته می شود، و همۀ رویدادهای یادشده از نشانه های نابودی دولت دوم بنی عبّاس و نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) می باشند.
هم پیمانی شیصبانی با مروانی
پس از بررسی تاریخ عرب و اسلام درمی یابیم که همواره میان بنی اُمیّه و بنی هاشم ناسازگاریهای سختی بوده اند، و میان آن دو هم پیمانی ای یافت نمی شود، مگر آنچه میان هاشمی شیصبانی و اصهب مروانی روی خواهد داد، و این، از شگفتیهای آخراّمان است.
عبدالله پسر عبدالعزیز گفته است که علی پسر ابو طالب(علیهما السّلام) در کوفه سخنرانی کرد و فرمود:
ای مردم، پس از من بر زمین بچسبید و از تکروان از خاندان محمّد بپرهیزید؛ زیرا
بی گمان، تکروان از خاندان محمّد برمی شورند، و بر اثر سرپیچی کردن آنان از
فرمان من و شکستن ایشان پیمانم را، آنچه را که دوست دارند، نمی بینند(8).
و پرچمی از فرزندان حسین بیرون می آید که در کوفه با فراخوانِ [بنی](9) اُمیّه
آشکار می شود، و مردم را گرفتاری فرا می گیرد، و خداوند بهترین آفریدگانش
را می آزماید، تا پلید را از پاکیزه جدا کند، و برخی مردم از دیگری بیزاری جویند،
و آن رویدادها به درازا می کشند، تا آنکه خداوند با دست مردی از خاندان محمّد
برای آنان گشایش کند. و هر کس از فرزندانم برشورد و کار و روشی مگر کار
و روش من انجام دهد، من از وی بیزارم، و هر کس از فرزندانم پیش از مهدی
برشورد، بی گمان، شتری است که گردن زده و بخش بخش می گردد، و از
دجّالهای از فرزندان فاطمه بپرهیزید؛ زیرا بی گمان، برخی فرزندان فاطمه
دجّال اند، و دجّالی از [کنارۀ](10) دجلۀ بصره پدیدار می شود،
در حالی که از من نیست، و او پیش درآمد همۀ دجّالهاست(11).
تکروان از خاندان محمّد(صلّی الله علیه وآله) گروهی از آنان اند که با روش امامان دوازده گانۀ پس از رسول خدا(صلوات الله علیهم) ناسازگاری می کنند، و باور دارند که شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ(12) از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست، و زیدیها از این گروه اند، در حالی که شیعیان دوازده امامی باور دارند که شورش با شمشیر و بنیادگزاری زمامداری ای نو تنها برای امام مهدی قائم(علیه السّلام) در آخراّمان رواست(13).
امّا برهان روا بودن قیام حسینی یمانی در صنعا و حسنی گیلانی در دیلم، که هر دو از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) می باشند، و هاشمی خراسانی و شعیب تمیمی در سمرقند و مردی قریشی از بنی عَدِی در آبُر از سیستان همان چیزی است که از برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخراّمان آشکار می شود که بی گمان، این قیامگرانِ پنج گانه هدف بنیادینشان از قیام، همان فراخواندن مردم به خوشنودی خاندان محمّد(صلوات الله علیهم) و فرمان برداری از امام مهدی(علیه السّلام) می باشد، و آنان پس از قیام قائم(علیه السّلام) با او پیمان می بندند و پرچم را به وی می سپارند، و و بر کسی پوشیده نیست که حسینی یمانی و حسنی گیلانی از فراگیری قانونِ فراگیری که از برخی روایات اسلامی بهره گرفته می شود، بیرون می روند، و آن قانونِ فراگیر این است که بی گمان، پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام)، کسی از فرزندان علی و فاطمه(علیهما السّلام) بر کسی از فرمانروایان ستمگر با شمشیر برنمی شورد، مگر آنکه وی کشته می شود و به هدفش نمی رسد.
مراد از پرچمی از فرزندان حسین» در این حدیث، همان پرچم هاشمی شیصبانی، و مقصود از بنی اُمیّه» در اینجا، همان اصهب مروانی و همراهانش می باشند که در سرزمینهای جزیره بر زمامداران عراق می شورند و در این کشور فرمانروا می شوند.
دجّالی که در کنارۀ دجلۀ بصره پدیدار می شود، همان نخستین دجّال از دجّالهای سه گانه در آخراّمان است، و دجّال زیرکتر نامیده می شود، و مردم او را از تبار امام علی(علیه السّلام) می پندارند، در حالی که وی این گونه نیست.
یورش سپاه شیصبانی بر دمشق
اَصْبَغ پسر نُباتَه گفت که شنیدم امیر مؤمنان(علیه السّلام) به مردم می فرمود:
. سد هزار تن از شرک ورزان و دورویان از کوفه بیرون می روند
تا به دمشق بیایند، و پیشگیرنده ای از دمشق جلودارشان
نمی شود، و آنجا، همان اِرَم دارای ستونهاست.(14).
چنین می نماید، گروهی که از کوفه سوی دمشق می روند، همان نیروهای سپاه هاشمی شیصبانی و همتایانش باشند که در جمادی دوم از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، سپاه اصهب مروانی را در نبرد با فرمانروای سوریه یاری می کنند، و گفتار امام علی(علیه السّلام): و آنجا، همان اِرَم دارای ستونهاست»، برگرفته از سخن خدای متعالی در قرآن کریم، سورۀ فجر، آیۀ 7: إرم ذات العماد» می باشد، و آشکار می کند که شهر ارم دارای ستونها -کاخهای برافراشته و استوار- همان دمشق پایتخت سوریه است.
از این حدیث بهره گرفته می شود که بی گمان، بسیاری از کسانی که در آخراّمان در کوفه و پیرامونش می زیند و خودشان را شیعه می نامند، پیرو راستین امام علی و جانشینانش(علیهم السّلام) نمی باشند.
نبرد شروسی و اصهب با شیصبانی
بی گمان، نیروهای خزر و ترکی که با پشتیبانی امریکا، اروپا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، با فرماندهی شَرُوسِی در ماه جمادی اوّل یا پس از آن از سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر ایران یورش می برند، و جنگ میان آنان و ایرانیان با فرماندهی مَرْوْزِی تا پایانه های ماه ذی قعده همان سال پایدار می ماند، و در این هنگام، شروسی بر عراق می تازد، و پس از گرفتن بصره و واسِط، سوی بغداد می شتابد تا اصهب مروانی، فرمانروای عراق، را یاری کند، و در پیِ آن، شروسی و اصهب با نیروهایشان سوی کوفه می روند تا بر آنجا یورش برند. در این هنگام، میان نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی با نیروهای کوفی پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش، نبرد بزرگی روی می دهد، و یورشگران بر کوفه با دست پاسداری کنندگانِ آنجا سرگرم می شوند، و شمار بسیاری از دو گروه کشته می شوند، بی آنکه یکی بر دیگری پیروز گردد، و در جوشش این درگیریهای سخت، ناگهان سپاه سفیانی از دمشق می رسد و با آن دو گروه می جنگد و بر هر دو چیره می شود و نابودشان می کند.
پسر مَهْزِیار اهوازی، در بارۀ دیدارش با امام مهدی(علیه السّلام)، در جایگاهی ناشناخته در حجاز، در دوران پنهان بودنش، گفته است:
. آن گاه که او را دیدم، خِرَدم در خوبی و چگونگی اش سرگردان شد. پس، به
من فرمود: ای پسر مهزیار، چگونه برادرانت را در عراق پشتِ سر گذاشتی؟
گفتم: در تنگیِ زندگی و ناخوشی، در حالی که بی گمان، شمشیرهای
بنی شَیْصَبان پی در پی بر ایشان بوده است. فرمود: خداوند گرفتار کند آنان
را، چگونه [از راستی](15) بازداشته می شوند! گویا این گروه را می بینم
که در خانه های خود کشته شده اند، و فرمان خداوند آنان را شب یا روز
کیفر داده است. گفتم: ای پسر فرستادۀ خدا، آن، کی خواهد شد؟ فرمود:
هنگامی که میان شما و راه کعبه، با دست گروههایی که بهره ای از خوبی
ندارند و خدا و پیامبرش از آنان بیزارند، بسته شود، و سه [روز](16) سرخی
در آسمان پدیدار گردد که در آن، ستونهایی مانند ستونهای نقره ای می باشند
که نورانی می درخشند، و شَرُوسِی، با هدفِ کوه سیاهِ در پشتِ ری، پیوسته
به کوه سرخ و چسبیده به کوههای تالِقان، از اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان بیرون می آید.
پس، میان او و میان مَرْوَزی نبردی نابودگر و ریشه برانداز خواهد بود که در آن،
خردسال پیر، و بر اثر آن، پیرْ فرتوت می شود، و میان آن دو کشتار آشکار می گردد.
پس، در آن هنگام، چشم به راه رفتن وی سوی زَوْرا باشید، و در آنجا درنگ نمی کند
تا به ماهان و سپس به واسِط عراق برود، و در آنجا، شش(17) [روز]() یا کمتر
می ماند. آن گاه، به کوفان می رود، و میان آنان(19)، درگیری ای از نجف به حِیرَه
تا غَرِی خواهد بود، نبردی سخت که بر اثر آن خِرَدها فراموش می شوند. پس، در آن
هنگام، نابودی هر دو گروه می باشد، و بر خداوند است دروکردن بر جای ماندگان.(20).
شَیْصَبان»، بنا بر انچه از برخی فرهنگنامه های واژگان عربی برمی آید، از نامهای شیطانِ رانده شده ای می باشد که در قرآن کریم با نام اِبْلِیس یاد شده است(21)، و مراد از بنی شیصبان» در این حدیث، همان بنی عبّاس اند که همانند شیطان مردم را می فریبند و گمراهشان می کنند، و دو بار بر مسلمانان چیره می شوند: بار نخست همان بود که پس از فروپاشی دولت بنی اُمیّه، در سرزمینهای اسلامی فرمانروایی کردند، و بار دوم آن است که در آخراّمان، در بخشی از سرزمینهای مشرق فرمانروایی می کنند، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیه السّلام) نابود می شوند.
چنین می نماید، مراد امام مهدی(علیه السّلام) از گروههایِ بی بهره از خوبی، مانند دین و انسانیّت، که راه حج را بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها و ایرانیان، می بندند، همان سفیانی و پیروانش باشند که به مردم می گویند: بی گمان، ما خداباوران و پیروان روش پیامبر(صلّی الله علیه وآله) می باشیم، ولی هنگامی که کارهایشان دیده می شوند، دانسته می شود که آنان کفرورزان به خدا و دشمنان فرستاده اش و بیرون روندگان از دین و انسان بودن می باشند.
سرخی ای که در هوای فشردۀ پیرامون زمین پدیدار می شود، همان سرخی ای است که در پیِ درخشش ستاره ای دنباله دار در آسمان و وزش تندبادی سرخ در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) پدید می آید، و ستونهای درخشنده مانند ستونهای نقره ای همان شهابهایی اند که درون هوای فشردۀ پیرامون زمین می شوند و می سوزند و برخی از آنها بر روی زمین فروباریده می شوند.
شَرُوسِی»، بنا بر آنچه از برخی محاسبه های جفری آشکار می شود، همان مرد روسی یهودی تباری است که نیروهای خزر و ترکی را فرماندهی می کند که در قَفْقاز جنوبی گرد می آیند، و در سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با پشتیبانی اروپا، امریکا، اسرائیل، ترکیه و آذربایجان، بر ایران و عراق یورش می برند، و سرانجام، همگی نابود می شوند.
مَرْوْزِی» همان مرد هاشمی ای است که نیاکان کهن وی در مَرْو که از شهرهای خراسان می باشد، می زیسته اند، و سومین رهبر انقلاب ایران است، و ایرانیانِ پایداری کننده در برابر یورش شروسی و نیروهایش را رهبری می کند.(22)
اَرْمَنِسْتان و آذَرْبایْجان» همان دو بخش از قفقاز جنوبی اند که در شمال غربی ایران جای دارند، و بخشی از آذربایجان درون کشور ایران می باشد.
پشتِ ری» همان بخشهای بلند جای گرفته در شمال شهر ری کهن است، و مراد از آن در اینجا، همان بخش شمالی از شهر کنونی تهران می باشد، و کوه سیاه» همان کوه تُوچال است که از دور سیاه دیده می شود و بر بلندایِ بخش تجریش در شمال شهر تهران می باشد و در بخش جنوبی کوههای اَلْبُرْز مرکزی جای دارد، و کوه سرخ» همان کوهی است که در بخش کرج، میان کوه سیاه در تهران و کوههای تالقان جای دارد، و اکنون از آن سنگهای سرخی که در ساختمان کاربرد دارند، برداشته می شود، و مراد از تالِقان» در این حدیث، همان سرزمینی است که میان قَزْوِین و کَرَج، در 120 کیلومتری شمال غربی تهران جای دارد، و مقصود از زَوْرا» در اینجا، همان زورای نو یا شهر کنونی تهران می باشد.
ماهان» دو تاییِ ماه» است، و ماه در زبان فارسی کهن یا دَرِی به معنای شهر یا بزرگترین شهر هر سرزمینی می باشد، و عربها پس از گشودن دو شهر دِینَوَرِ» و نَهَاوَنْد»، نخستین را به کوفه وابسته کردند و ماه کوفه» نامیدند، و دومین را به بصره وابسته کردند و ماه بصره» نامیدند، و اکنون دینور در استان کِرْمانْشاه و نهاوند در استان هَمَدان جای دارد.
واسِط» که اکنون کُوت نامیده می شود، همان شهری است که نزدیک مرزهای شرقی عراق جای دارد، و اکنون مرکز استان واسط می باشد، و به این اسم نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک به میانه می باشد.
چنان که پیشتر گفتیم، بی گمان، کُوفان» یا کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و غَرِی» جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه، در جنوب حَنّانَه تا جنوب نُخَیْلَه در گورستان وادی السّلام، جای دارد، و آرامگاه امام علی(علیه السّلام) در آنجاست، و نجف» بلندی ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می باشد که نزدیک به 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) دور است، و این اسم با گذر زمانها شناسه ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد، و حِیْرَه» شهری کهن در جنوب شهر کوفه و پشت آنجا و نزدیک به 7 کیلومتر از آن دور بود، و اکنون ویرانه هایی از آنجا در غرب شهری کوچک که ابو صُخَیْر نامیده می شود، بر جای مانده اند.(23)
روایتی دراز از امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) یافت می شود که برخی رویدادهای عراق در آخراّمان، به ویژه چیره شدن مردی از کوهپایه نشینان بر مردم این کشور، را بیان می کند، و آن این است:
جابر پسر عبدالله انصاری گفته است: اَنَس پسر مالک که خدمتکار رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) بود، برای من حدیث نقل کرد و گفت:
هنگامی که امیر مؤمنان علی پسر ابو طالب(علیه السّلام) از کارزار نَهْرَوانیان(24)
باز گشت، در بُراثا فرود آمد و در آنجا ترسایی مسیحی که حُباب نام داشت در دیرش
بود . پس، امیر مؤمنان(علیه السّلام) به وی فرمود: در کجا جای داری؟ گفت: در
دیری که برای من است، در آنجا می باشم. امیر مؤمنان(علیه السّلام) به وی فرمود:
پس از امروزت، در آنجا زندگی نکن، ولی در آنجا مسجدی بساز . آگاه باش ای حباب،
به زودی در کنار این مسجدِ تو شهری ساخته می شود و بسیار زورگویان در آنجا فراوان
می شوند و گرفتاری در آن شهر سخت می شود تا آنکه در هر شبِ جمعه ای در آنجا
هفتاد هزار آمیزش ناشایست انجام می گیرد. پس، هنگامی که گرفتاریشان بزرگ
شود، با کمک پلی بر مسجد تو یورش می برند(25) [و آن را ویران می کنند](26) .
ویرانش نمی کند مگر کافری. پس، هر گاه آن کار را کنند، از حج بازداشته می شوند .
و سبزیهایشان می سوزند . و خداوند بر آنان مردی کوهپایه نشین را چیره می سازد
که درون هیچ سرزمینی نمی رود، مگر آنکه آنجا و زیندگانش را نابود کند . درون
بصره می رود و در آنجا ساختمان بلندی را رها نمی کند، مگر آنکه بر آن خشم گیرد
و آنجا و زیندگانش را نابود کند، و آن، هنگامی است که ویرانه» آباد گردد و در آنجا
مسجدِ جامعی ساخته شود. پس، در آن هنگام، نابودیِ زیندگان بصره خواهد بود.
سپس درون شهری می رود . و مانند همان کارها را انجام می دهد. سپس به بغداد
روی می آورد و با بخشش درون آنجا می رود. آن گاه، مردم سوی کوفه پناه می برند،
و سرزمینی از کوفه نمی باشد، مگر آنکه برای آنجا کار آشفته می گردد(27). سپس
او و کسی که وی را درون بغداد کرده است، سوی قبر من می روند تا آن را بشکافند
که سفیانی با آن دو رو به رو می شود(28) و آن دو را در هم می شکند و سپس
آن دو را می کشد، و سپاهی را سوی کوفه می فرستد(29) و برخی زیندگانش را
به بندگی می گیرد، و مردی از کوفیان می آید و آنان را سوی ساختمانهای بلند
و نیکویی پناه می دهد؛ پس، هر کس به آنها پناه برد، در آرامش خواهد بود،
و سپاهی از سفیانی درون کوفه می رود، و کسی را رها نمی کنند، مگر آنکه
او را بکشند، و بی گمان، مردی از آنان از کنار گوهر درخشندۀ بزرگ
که بر زمین افتاده است، می گذرد و آن را نمی خواهد، در حالی که
بچۀ کوچک را می بیند و به وی می رسد و او را می کشد.(30).
بی گمان، بُراثا» همان کویی است که در غرب بغداد، میان کوی کَرْخ و کوی کاظِمَیْن، جای دارد، و آنجا -بنا بر روایات اسلامی- در روزگاران کهن جایگاه پرستش بسیاری از پیامبران و سفارش شدگانشان، مانند ابراهیم، دانیال، عیسی و امام علی(صلوات الله علیهم) بود، و خانۀ مریم و زادگاه عیسی(علیهما السّلام) در آنجا جای داشته است، و در دوران اسلامی، با فرمان امام علی(علیه السّلام)، در آنجا مسجد براثا ساخته شد، و آن از مسجدهای کهن در عراق می باشد، و همواره نزد شیعیان دارای جایگاهی ویژه بوده است، و آنان به دیدارش می روند و در آنجا نماز می گزارند، و بی گمان، مسجد گرامی براثا در دورانهای گوناگون چند بار ویران گردیده است، و واپسین ویرانی اش، در ماه ذوالقعده سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، با دستان اصهب مروانی و پیروانش، روی خواهد داد، و در پیِ این رویداد ناگوار، راه حج بر بسیاری از مسلمانان، به ویژه عراقیها، بسته می شود(31).
شایان یادآوری است، بی گمان، اصهب مروانی و پیروانش، پس از آنکه بر عراق چیره می شوند، با برخی سران شیعه و پیروانشان، به ویژه کسانی که در کوفه می زیند، هم پیمان می شوند، و برای همین، مروانیها سوی شیعه و جایگهای مقدّس آنان دست دراز نمی کنند، ولی هنگامی که گرفتاری بر آنان سخت می شود، پیمانهای پیشین خود را می شکنند و دشمنیهایشان در بارۀ شیعیان را آشکار می کنند و برخی جایگاههای مقدّس نزد آنان، به ویژه مسجد براثا، را ویران می کنند. پس، هر گاه آن کار را انجام دهند، سفیانی و پیروانش آنان را از حج بازمی دارند و بر ایشان چیره می شوند و گرفتارشان می کنند و می کشند.
مراد از شهری که در کنار مسجد براثا ساخته می شود، همان بغداد است که ابو جعفر منصور، دومین پادشاه عبّاسی، در سال 145 هـ.ق برابر 762 م، فرمان پدیدآوردن آن را داد.
مقصود از مردی کوهپایه نشین» در این حدیث، همان مرد روسی یهودی تباری می باشد که در برخی احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخراّمان شروسی نامیده شده است، و فرماندۀ نیروهای خزر و ترکی است که از سرزمین کوهستانی قفقاز بر ایران و عراق می تازند.(32)
ویرانه» همان نشانه های شهر بصرۀ کهن پیش از اسلام می باشد که به گونۀ تپه های کوچکی میان بصره ای که در روزگار عمر پسر خَطّاب -دومین خلیفۀ مسلمانان- در جنوب غربی ساخته شد و اکنون شهر زُبَیْر نامیده می شود و بین شهر کنونی بصره در شمال شرقی یافت می شوند، و شایستۀ یادآوری است که در این سالهای واپسین، شهری ورزشی در جایگاه ویرانه» ساخته و در پایانۀ سال 2013 م گشوده شده است.
مراد امام علی(علیه السّلام) از شهری که مردی کوهپایه نشین درون آنجا می رود و او نامش را یاد نکرده است، همان شهر واسِط می باشد که اکنون کُوت نامیده می شود، و در راه بصره به بغداد، نزدیک مرزهای شرقی عراق جای دارد.(33)
بدان که بی گمان، از برخی محاسبه های جفری آشکار می شود، شروسی ای که نیروهای خزر و ترک گرد آمده در قفقاز جنوبی را برای یورش بر ایران و عراق فرماندهی می کند، مردی روسی و یهودی تبار است، و گمان می کنم کسی که وی را درون بغداد می کند، همان اصهب مروانی ای باشد که از عربهای بیابانی ناصبی(34) است، و بر کسی که در تاریخ اسلام پژوهشی دارد، پوشیده نیست که بی گمان، یهودیان و مروانیان در بارۀ امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) کینه و دشمنی سختی دارند. بنا بر این، بی گمان، رفتن شروسی یهودی سوی کوفه با اصهب مروانی ای که راه را به وی نشان می دهد، با هدف شکافتن قبر امام علی(علیه السّلام)، کار شگفتی نیست، بلکه شگفت آن است، کسی که این دو مرد پلید را نابود می کند و آن دو را از انجام این گناه زشت باز می دارد، همان سفیانی ناصبی است که کینه و دشمنی اش در بارۀ امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) سخت تر از آن دو می باشد.
جابر از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) نقل کرده است که وی فرمود:
ای جابر، قائم آشکار نمی شود، مگر آنکه مردم را در شام آشوبی فرا گیرد
که بیرون رفتن از آن را می خواهند، پس نمی یابندش، و میان کوفَه و حِیرَه
کشتاری باشد که کشته های آنان برابرند، و فریادگری از آسمان فریاد زند(35).
بی گمان، آشوب فراگیر در شام همان درگیری ای است که میان گروههای چهارگانه، در پایدارکردن زمامداری بشّار اسد یا فروپاشیدن آن، در جمادی دوم سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) روی می دهد، و آن گروهها همان گروه حسنی لبنانی، گروه اصهب مروانی، گروه ابقع قیسی و گروه سفیانی شامی می باشند.
بنا بر آنچه از برخی روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخراّمان بهره گرفته می شود، بی گمان، کشتار میان کوفه و حیره برآیند نبرد خونینی است که در آغازه های ذی حجّۀ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) میان نیروهای خزر و ترک و عربهای بیابانی یورشگر پیرو شروسی یهودی و اصهب مروانی با نیروهای کوفی پاسداری کنندۀ پیرو هاشمی شیصبانی و همتایانش روی می دهد، و بر اثر برابر بودن نیروی ارتشی بین دو گروه و چیره نبودن یکی از آن دو بر دیگری، شمار کشته هایشان برابر می باشد.
فریاد فریادگر از آسمان همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) می باشد که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، در 23 ماه رمضانِ سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و مردم را سوی راستی فرا می خواند، و همۀ زمینیان آن را به زبانهای خودشان می شنوند.
برای امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) پیشگویی ای است که چنین می نماید از رویدادن برخی رویدادهای سخت و ترسناک در کوفه در آخراّمان خبر می دهد، هرچند بر این سرزمین ناخوشیهای سختی پس از درگذشت وی در دوران اَمَویان و عبّاسیان فرود آمده اند:
ای کوفه، گویا تو را می بینم که همانند کشیده شدن پوستِ چرمالی شدۀ عُکاظِی
کشیده می شوی، با ناخوشیهای سخت مالیده می شوی و با لرزشهای سخت
روی هم گذارده می شوی. و بی گمان، من آگاهم که زورگویی برای تو بدی نخواست،
مگر آنکه خداوند او را با سرگرم کننده ای گرفتار کرد یا با کُشَنده ای برانداخت(36).
عُکاظ نام دره ای پیرامون مکّه، میان نخله و طائف، است، و بازارش از شناخته شده ترین بازارهای عربها بود، و پوستِ چرمالی شدۀ عُکاظِی همان پوست چرمالی شده ای بود که در این بازار نمایش داده می شد و بسیار کشیده شده بود، به گونه ای که در آن پستی و بلندی ای یافت نمی شد، و در سخن امام علی(علیه السّلام) در آنچه از خشونت، لگدگوب کردن و سختی ستم به کوفه می رسد، به کار برده شده است(37).
برای ما روشن نیست که مراد امام علی(علیه السّلام) از لرزشهای سختِ ویرانگر کوفه آیا همان لرزشهای زمینی می باشند یا ترکیدنهای پی در پیِ بمبها و موشکهایی اند که بر آنجا فرود می آیند.
شایستۀ یادآوری است، بی گمان، شروسی یهودی و اصهب مروانی که هر دو از بسیار زورگویان اند همراه نیروهای خزر، ترک و عربهای بیابانی، در آغازه های ماه ذی حجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) بر دو شهر کوفه و نجف یورش می برند و می خواهند آن دو جا را بگشایند و قبر امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) را بشکافند. پس، خداوند آنان را با نیروهای شیصبانی و همتایانش که از کوفیان پدید آمده اند، سرگرم می کند، و سپس آنان را با نیروهای سفیانی که از شام به عراق می آیند، برمی اندازد و نابود می کند، و سرانجام، خداوند سپاه سفیانی زورگو را که بر کوفه یورش می برند و درون آنجا می روند، با دستان سپاه هاشمی خراسانی و دیگر تلاشگران در راه خدا که پیروان امام مهدی(علیه السّلام) می باشند، در هم می شکند و نابود می کند.
سرنوشت شیصبانی و هوادارانش
بی گمان، زیندگانِ کوفه و پیرامونش در روزگار ما همگی شیعه اند، و بسیاری از آنان، بر اثر پیروی از برخی رهبران هاشمی گمراه کننده و آشوبگر، به ویژه هاشمیِ شیصبانیِ هم پیمان با اصهب مروانی، در آشوبها می افتند و دچار ناخوشیهای سختی می شوند، و شروسی یهودی و اصهب مروانی و سفیانی شامی و هاشمی خراسانی و امام مهدی(علیه السّلام) آنان را کیفر می دهند.
پیشتر، در بارۀ کیفر داده شدن کوفیان با دستان سپاه شروسی یهودی و سپاه اصهب مروانی، سخن گفتیم، و امّا سفیانی شامی، پس، وی لشکریانش را از دمشق سوی کوفه و دیگر سرزمینهای عراق می فرستد، و آنان در بارۀ زیندگان این شهر و دیگر جاها، کارهای زشتی، مانند کشتن، اسیرگرفتن، ویران ساختن و چپاول کردن، روا می دارند، و شیصبانی را می کشند.
از جابر پسر یزید جعفی نقل شده است که ابو جعفر محمّد باقر پسر علی(علیهما السّلام) فرمود:
. سفیانی سپاهی را سوی کوفه می فرستد، در حالی که شمارشان هفتاد
هزار تن است و برخی کوفیان را با کشتن، دارزدن و اسیرکردن گرفتار می کنند.
پس، هنگامی که ایشان در آن حال اند، ناگهان پرچمهایی از سوی خراسان روی
می آورند، در حالی که فرودگاهها را شتابان درمی نوردند، و چند تن از همراهان
قائم با آنان اند. سپس مردی از هم پیمانانِ(38) زینده در کوفه میان ناتوانان
برمی شورد، و فرماندۀ سپاه سفیانی او را میان حِیْرَه و کوفه می کشد،
و سفیانی سپاهی را سوی مدینه می فرستد.(39).
مقصود از پرچمهای روی آورنده از خراسان در این روایت، همان پرچمهای هاشمی خُراسانی، رهبر خراسانیان است که که در میانه های سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، رهبری جنبشی که پیشتر در استان سِینْ کِیانْگ چین آغازیده شده بود را می پذیرد، و در ماه رجبِ همان سال، در سَمَرْقَنْد از شهرهای خراسان قیام می کند، و سپاهش را با فرماندهی شُعَیْب تَمِیمِی پسر صالح به ایران، عراق و شام می آورد(40).
گفتنی است، بی گمان، عربها ناعربانِ هم پیمان با قبیله های عرب را هم پیمانان» -مَوالِی- می نامیدند، و پوشیده نیست که بسیاری از ناعربهای هم پیمان با عربها از پارسیان بودند(41).
بنا بر آنچه هویداست، بی گمان، مراد از مردی از هم پیمانانِ زینده در کوفه که فرماندۀ سپاه سفیانی او را میان حیره و کوفه -نجف- می کشد، همان مردی از بهترین یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه وآله) و انسان پاکی می باشد که در پشت کوفه کشته می شود، و بی گمان، در دو روایتی که در پی می آیند نیز به وی اشاره شده است:
از عَمّار پسر یاسِر روایت شده است که گفت:
. سفیانی آنچه را فراهم آورده اند، به دست می آورد، و سپس سوی
کوفه می رود و یاورانِ خاندان محمّد(صلّى الله علیه وآله وسلّم) را
می کشد، و مردی از بهترینهایِ آنان را می کشد. سپس مهدی
برمی شورد، در حالی که شعیب پسر صالح پرچمدارش می باشد.(42).
چنین می نماید که این روایت از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه وآله) باشد، اگرچه عمّار صحابی پسر یاسر آن را به وی نسبت نداده است.
امیر مؤمنان علی(علیه السّلام)، در بیان نشانه های قیام امام مهدی(علیه السّلام)، فرمود:
. برای آن، نشانه ها و راهنماهایی اند: نخستینِ آنها بستن کوفه با دیده بانان و خندق
می باشد، بازکردن شکافهایی در کوچه های گشاد کوفه، رهاکردن مساجد کوفه
در چهل شب، جنبیدن(43) پرچمهای سه گانه ای پیرامون مسجد بزرگتر(44) که
همانند [پرچمهایِ](45) هدایت می باشند؛ کشنده و کشته شونده در آتش اند،
کشتنی بسیار، مرگی شتابان و فراگیر، و کشتن انسانِ بی گناه میان هفتاد تن
در پشت کوفه . و شورش سفیانی با پرچمی سرخ(46) و صلیبی از تلا.(47).
از این حدیث و دیگر احادیث بیانگر رویدادهای آخراّمان بهره گرفته می شود که بی گمان، کوفیها برای پاسداری از کوفه و زیندگانش، آنجا را با دیده بانان و گودالها می بندند، و در کوچه های گشادش پناهگاههایی آرام پدید می آورند، و مسجدهایشان چهل شب رها می شوند، هنگامی که سپاه سفیانی بر این شهر یورش می برد و در آنجا فرود می آیند، از نزدیک به آغازه های ماه ذوالحجّه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) تا میانه های ماه محرّم سال قیامش.
در اینجا شایسته است اشاره شود به اینکه بی گمان، پرچم هاشمی شیصبانی یکی از پرچمهای سه گانه ای می باشد که پیرامون مسجد جامع کوفه برافراشته می شوند، و گمانی نیست در اینکه همۀ این پرچمها پرچمهای گمراهی اند، و کسی که زیر آنها کارزار می کند، کشنده یا کشته شونده باشد، درون دوزخ می رود.
جابر گفته است که ابو جعفر [باقر(علیه السّلام)](48) فرمود:
هر گاه سخن آنان (بنی عبّاس) ناسازگار شود و گیسویِ سختی آور(49) بدرخشد،
درنگ نمی کنند، مگر اندکی، تا آنکه ابقع در مصر آشکار شود؛ مردم را می کشند
تا به اِرَم (دمشق) برسند. سپس اصهب(50) بر او می شورد؛ پس، میان آن دو
نبرد خونین بزرگی خواهد بود. سپس سفیانیِ بدشگون پدیدار می شود و بر هر آن
دو پیروز می گردد، و پیش از آنها، دوازده پرچمِ شناخته شده در کوفه برافراشته
می شوند، و مردی از فرزندان حسین که به پدرش فرا می خواند، در کوفه
کشته می شود. سپس سفیانی سپاهیانش را پخش می کند(51).
نویسنده بر این باور است که در نوشتار این حدیث آشفتگی و در در نقل آن نادرستی روی داده است؛ زیرا بی گمان، درخشش گیسویِ سختی آور در ماه رمضان سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و در پیِ آشکارشدن ابقع در مصر در جمادی دوم همان سال روی خواهد داد، و بنا بر آنچه از همۀ احادیث اسلامی بیانگر رویدادهای آخراّمان بهره گرفته می شود، پس از پدیدارشدن ستاره ای دنباله دار در ماه صفر سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام) و روی دادن درگیری میان زمامداران بنی عبّاس در مشرق زمین در ماه جمادی اوّل همان سال، اَبْقَع قَیْسِی، رهبر بربرهای مغربی، در ماه جمادی دوم، سپاهش را با فرماندهی اَعْرَج کِنْدِی به مصر می آورد و فرمانروایش را می کشد، و سپس بر فلسطین و سوریه یورش می برد و با اَصْهب مَرْوانِی، حسنی لبنانی، زمامدار سوریه و نیروهای بنی عبّاس می جنگد. در این هنگام، سفیانی بر ایشان می شورد و بر همگی پیروز و بر بیشتر سرزمینهای شام چیره می شود. آن گاه، گیسویِ سختی آور در رمضان می درخشد و سفیانی لشکرهایش را به جزیره و عراق می فرستد، و آنان شیصبانی را در در کوفه در ماه ذی حجّه می کشند، و پس از آن، سفیانی گروهی از سربازانش را سوی اِسْتَخْر، سِیسْتان، ری، خُراسان، مدینه و مکّه می فرستد.
ضمیر در گفتار امام باقر(علیه السّلام): سخن آنان ناسازگار شود» به بنی عبّاسی بر می گردد که در آخراّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند، و چون امام در آغازه های دوران فرمانروایی عبّاسیان می زیست، نام آنان را آشکار نکرد، و روش پنهان کاری را در پیش گرفت.
مراد از گیسویِ سختی آور»، همان بزرگ ستارۀ دنباله داری است که گیسوی شیطان» نامیده می شود، و در آخراّمان از مشرق سه یا هفت شب پیاپی می درخشد، و برای مردمان سختی و ناخوشی پدید می آورد.
چنین می نماید که بی گمان، پرچم هاشمی شیصبانی یکی از پرچمهای دوازده گانۀ شناخته شده ای است که در کوفه برافراشته می شوند، و گمانی نیست در اینکه همۀ این پرچمها پرچمهای گمراهی اند.
گمان می کنم که مقصود از سخن وی: مردی از فرزندان حسین که به پدرش فرا می خواند، در کوفه کشته می شود»، همان سیّد مُقْتَدا صدر، رهبر گروه صدریها و فرماندۀ ی هم روزگار ما در عراق باشد که از تبار امام حسین(علیه السّلام) است، و چنان که می دانید، این مرد، پس از گذشت سالیانی از کشته شدن پدرش سیّد محمّد صدر با فرمان صدّام و فروپاشی زمامداریش، درون کارهای ی رفت و از جایگاه دینی و اجتماعی پدرش میان عراقیها، به ویژه زیندگان کوفه و عشایر شیعه، بهره گرفت و بسیاری از دوستداران و خواستاران پدرش را سوی خویش فرا خواند و آنان را به گروهش کشاند و جوانانشان را درون سپاهش با نام سپاه مهدی» کرد، و کوفه را پایگاه کارهایش گردانید.
امّا هاشمی خراسانی، پس، وی با لشکرهایش و فرماندۀ نیروهایش شعیب پسر صالح از سمرقند سوی کوفه و دیگر سرزمینهای عراق می آید، و آنان آشوبگرانِ از پیروان هاشمی شیصبانی و همتایانش و پیروان اصهب مروانی را که در این شهر و دیگر جاها می زیند، کیفر می دهند، و سپاه سفیانی را نابود می کنند.
سَدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهما السّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود:
. پس، وای بر شما، ای زیندگان عراق، آن گاه که
پرچمهایی از خراسان سوی شما بیایند.(52).
امّا امام مهدی(علیه السّلام)، پس، وی واپسین کسی است که با همراهانش از فرشتگان، پریان و انسانها به کوفه می آید، و بر جای ماندگان از پیروان شیصبانی و دیگران در این شهر و دیگر سرزمینها را که کفر، شرک و دورویی می ورزند و با او ناسازگاری می کنند، کیفر می دهد.
ابو جارود گفته است که از ابو جعفر -باقر-(علیه السّلام) پرسیدم قیام کنندۀ شما کی برمی خیزد؟ فرمود:
. در حالی که می خواهد راستی را بر پا کند، برمی خیزد، پس از ناامیدشدنِ
شیعیان . 313 مرد از مردمان با وی پیمان می بندند . سوی کوفه می رود.
پس، شانزده هزار تن از بُتْرِیها از آنجا بیرون می آیند، در حالی که سر تا پا
جنگ افزار پوشیده، قرآن خوان و فقیه در دین اند و پیشانیهایشان را پینه دار
کرده و جامه هایشان را بالا برده اند(53)، و دورویی آنان را فرا گرفته است،
همگی آنان می گویند: ای پسر فاطمه، باز گرد که ما را به تو نیازی نیست.
پس، شمشیر را میان آنان می گذارد، در پشت نجف، شب دو شنبه از عصر
تا شام و آنان را می کشد، شتابانتر از گردن زدن و بخش بخش کردن شتری
که آمادۀ این کار است، و هیچ مردی از آنان از دستش رهایی نمی یابد،
و کسی از همراهان وی آسیب نمی بیند، و خونهایشان مایۀ نزدیکی
به خداست. سپس درون کوفه می رود و کسانی از آنان را که آغازگر
نبرد می باشند، می کشد تا آنکه خدایِ عزیز و جلیل خوشنود شود(54).
بُتْریها یکی از دسته های زیدیان اند که باور دارند، شوریدن بر پادشاهان ستمگر و برافراشتن پرچم برای برپایی فرمانروایی ای نو برای نامعصومانِ از پسرانِ فاطمه(علیها السّلام) نیز در هر روزگاری رواست.
شایان یادآوری است، بی گمان، این شانزده هزار تن از بتریها همان نخستین شورندگانی اند که در عراق بر امام مهدی(علیه السّلام) می شورند، و از برخی احادیث بیانگر رویدادهای آخراّمان برمی آید که بی گمان، چهار هزار تن از این گرو کجرو از همراهان حسنی گیلانی ای می باشند که در دیلم برمی شورد و پیش از امام مهدی(علیه السّلام) درون کوفه می رود، و سرانجام، با بیشتر همراهانش به وی می پیوندد(55).
بدان که بی گمان، پشت نجف» همان غَرِی» است، و آن، جایگاهی در پایانه های پشت کوفه می باشد که پس از ثَوِیَّه(56)، در جنوب حَنّانَه(57) تا جنوب نُخَیْلَه(58)، جای دارد، و در روزگاران کهن در شرق این بخش دو ساختمان نیکو بودند که به آن دو غریّان» گفته می شد، و در غرب آن، پیش روی بلندی ای که نَجَف نامیده می شود و بر کنارۀ دریای نجف جای دارد، سه تپۀ سفید بودند که امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) میان آنها به خاک سپرده شد(59).
در پایان این گفتار توجّه خوانندگان گرامی را به گزارشی در بارۀ سیّد مقتدا صدر که با بهره گیری از منابع گوناگون فراهم آمده است، جلب می کنیم:
سیّد مقتدا صدر، تندروی شیعی و از شخصیّتهای ی عراق، سومین پسر سیّد محمّد صدر -عالم شیعی با نفوذ در عراق و زینده در نجف و امام جماعت و جمعۀ کوفه- و شناخته شده ترین بازمانده از خاندان صدر می باشد که از خانواده های سرشناس و علمی شیعه اند. دو برادر مقتدا صدر، همراه پدرش سیّد محمّد صدر و نیز پسر عمو و دختر عموی پدرش -سیّد محمّدباقر صدر و بنت الهُدی صدر- بر اثر مبارزاتی که با حکومت بعثی عراق کردند، در دوران صدّام کشته شدند.
نیایِ بزرگ مقتدا صدر، سیّد صالح عاملی از دانشمندان لبنان و زیندۀ بخش جبل عامل بود که بر اثر دشمنی زمامداران ترک عثمانی با شیعیان، ناچار لبنان را رها کرد و در عراق زیست، و سپس دو تن از چهار پسران این کس، با نامهای سیّد محمّدعلی و سیّد صدرالدّین عاملی، به اسفهان کوچیدند و مقتدا صدر از تبار آن دو می باشد.
مقتدا صدر، پس از فروپاشی زمامداری صدّام و آمدن به عرصۀ مبارزات ی در عراق، کوفه را پایگاه نخستین کارهای خود گردانید، و برای دستیابی به جایگاهی مردمی و توانمند برای پیشبرد هدفهایش، تلاشهای زیادی برای بازیابی همبستگی با بخشی از هواداران پدرش که همچنان پیرو وی بودند، انجام داد. وی با بهره گیری از نفوذ و اعتبار پدرش میان مردم عراق، به ویژه عشایر شیعۀ این کشور، و با سخنرانیهای آتشین و احساسی در بارۀ برپایی حکومت اسلامی و مخالفت با نیروهای اشغالگر غربی و با پدیدآوردن نهادهای نیکوکاری و بازگشایی دفترهای پدرش در شهرهای گوناگون عراق، توانست سدها هزار تن از مردم بخشهای شیعه نشین عراق، بویژه ساکنان شهرک صدر» در پیرامون بغداد و کوفیان، را سوی خویش بکشاند. بیشتر هواداران مقتدا صدر از جوانان و کسانی دارای سطح اقتصادی پایین و نیز پیرامون شهرنشینان می باشند که تجربه و آگاهی لازم در مسایل ی را ندارند، و مقتدا
بنا بر روایات اسلامی، بی گمان، گرفتاریهای خداوندی دو گونه اند: گرفتاریهای بزرگ و یک باره، مانند سنگباران شدن، فروبرده شدن و زشت گردیدن؛ و گرفتاریهای کوچک و اندک اندک، مانند گرانی نرخها، گرسنگی و ستم پادشاه.
مُفَضَّل بن عُمَر جُعفی گفت:
از ابو عبدالله ، امام صادق(علیه السّلام) در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل:
و بی گمان، ایشان (نافرمانان) را پیش از گرفتاری سخت تر،
از گرفتاری سبکتر می چشانیم، تا شاید ایشان باز گردند»(1) پرسیدم، فرمود:
گرفتاری سبکتر گرانی نرخ، و گرفتاری سخت تر مهدی با شمشیر است(2).
شایان یادآوری است، امام مهدی(علیه السّلام) با شمشیرش برای مؤمنان مهربانی و خوشی، و برای ستمکاران گرفتاری و کیفر می باشد.
از امیر مؤمنان ، امام علی (علیه السّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) فرمود:
هر گاه خداوند بر گروهی از مردم خشم گیرد و میان آنان گرفتاری ای فرو نفرستد(3 )، نرخهاهایشان بالا می روند، عمرهایشان کوتاه می شوند، بازرگانانشان سود نمی برند ، میوه هایشان پاکیزه (سالم و خوشمزه) نمی شوند، رودهایشان پُرآب نمی گردند،
بارانهایشان نمی بارند و بدهایشان بر آنان چیره می شوند(4).
محمّد بن مُسْلِم گفت که شنیدم ابو عبدالله ، امام صادق (علیه السّلام) می فرمود:
بی گمان، پیش از قیامگر، آزمایشی از سوی خداوند خواهد بود. گفتم:
فدایت شوم، آن آزمایش چیست؟ آیۀ و بی گمان، شما را با چیزی
مانند ترس، گرسنگی و کاستنِ داراییها و جانها و میوه ها می آزماییم،
و شکیبایان را مژده بده»(5) را خواند. سپس فرمود: ترس از پادشاهان
پسرانِ آن کس(6)، گرسنگی بر اثر گرانی نرخها، کاستنِ داراییها در پیِ
بی رونقیِ داد و ستدها و کمیِ بهرۀ آنها، کاستنِ جانها بر اثر مرگی شتابان
و فراگیر، کاستنِ میوه ها در پیِ رویش اندک کِشْته ها و کم فزونیِ
میوه ها. سپس فرمود: و شکیبایان را در آن هنگام به شتابان کردن
قیام قائم(علیه السّلام) مژده بده(7).
مراد از پادشاهان پسرانِ آن کس» در این حدیث، همان فرمانروایان بنی عبّاسی اند که در آخراّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره می شوند.
از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) می فرمود:
ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمی شود .، مگر آنکه اسبان و ن گران
شوند. سپس ارزان می شوند و تا روز رستاخیز گران نخواهند شد(8).
از سخن پیامبر(صلّى الله علیه وآله) چنین برمی آید که بی گمان، هنگام نزدیک شدن زمان قیام امام مهدی(علیه السّلام) بهای همه گونه ابزارهای جا به جایی، مانند اسبان، استران، اتوموبیلها، کشتیها و هواپیماها و مهر ن و هزینه های پیوند شویی گران خواهند شد، و سپس نرخها در دولت گرامی اش ارزان می شوند و تا روز رستاخیز همین گونه پایدار می مانند.
با توجّه به همراهی ساعت با قیامت (رستاخیز) در این حدیث، بهره می گیریم که بی گمان، مراد از ساعت» در اینجا، همان زمان قیام قائم(علیه السّلام) می باشد، و در بسیاری از روایات اسلامی و برخی آیات قرآنی نیز این گونه است.(9)
بالارفتن قیمتها و افزایش نرخ تورّم اقتصادی در آخراّمان مشکلی جهانی خواهد بود، و کارشناسان اقتصادی و زمامداران کشورها از چاره جویی برای مهارکردن آن ناتوان می شوند(10).
کَعْب پسر حارث از کاهِنی به نام سَطِیح»(11)، در بیان رویدادهای آخراّمان، نقل کرده است:
. پس، در آن هنگام . نرخها در همه جا افزایش می یابند.(12).
گفتنی است، گرچه گرانی نرخها از ستمگری زمامداران، ثروت اندوزی تاجران، مدیریّتهای نادرست اقتصادی و کاهش فراورده های دامی و کشاورزی پدید می آید، برآیند کارهای ناشایست و گناهان مردم در آخراّمان نیز می باشد.
همچنین شایستۀ یادآوری است، در آخراّمان، به ویژه سال ظهور امام مهدی(علیه السّلام)، بر اثر جنگها، آشفتگی و ناامنی در جهان، به ویژه سرزمین راهبردی خاورمیانه، بهای نفت ـراهبردیترین کالای تجاری روزگار کنونی(13)ـ به گرانترین بها، در گذر زمان استخراج و خرید و فروش این مادّه، می رسد، و در پیِ آن، بهای دیگر کالاها هم افزایش می یابد، و بدین سان، سایۀ شوم گرانی بر اقتصاد جهان می افتد.
پینوشت و منابع:
1. قرآن کریم، سورۀ سجده، آیۀ 21 (ترجمۀ نویسنده).
2. بحار الأنوار، ج 51، ص 59، ب 5، ح 55، با نقل از: تأویل الآیات الظاهرة (ترجمۀ نویسنده).
3.مرادش آن است: میان آنان گرفتاری بزرگ و یک باره ای نفرستد.
4. فروع الکافی، ج 5، ص 317، کتاب معیشت، ب 159، ح 53 (ترجمۀ نویسنده).
5. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 155 (ترجمۀ نویسنده).
6. این بخش از حدیث در دو حدیث همانندش، چنین آمده است: ترس از پادشاهان پسرانِ آن کسدر پایان زمامداریشان»؛ در این باره بنگرید: الغیبة، نعمانی، ص 250، ب 14، ح 5 و کمال الدین، ص 649، جزء 2، ب 57، ح 3.
7. الإرشاد، ج 2، ص 8- 377 (ترجمۀ نویسنده).
8.المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 7- 426، ح 8776، کتاب فتن و ملاحم (ترجمۀ نویسنده).
9. سخن نویسنده.
10. روزگار رهائی، ج 2، ص 772، بخ 16، با حذف، تصرّف و تکمیل.
11. سَطِیح کاهن مردی یمنی زیندۀ شام بود که از برخی چیزهای پنهان خبر می داد، و ناتوان زاده شده بود، به گونه ای که نمی توانست بایستد و بنشیند (با بهره گیری از: برخی منابع).
12. بحار الأنوار، ج 51، ص 3- 162، ب 11، با نقل از: مشارق أنوار الیقین (ترجمۀ نویسنده).
13. چنان که می دانید، در عصر کنونی، جا به جایی انسانها و کالاهای برآورندۀ نیازهای زندگی بشر و نیز جا به جاییهای نظامی، همگی به نفت وابسته اند.
گران شدن نرخهایی که مایۀ تنگی و دشواری و گرسنگی میشود، از نشانههای نزدیکشدن زمان قیام امام مهدی(علیهالسّلام) است.
بنا بر روایات اسلامی، شکنجههای خداوند که بر مردمان فرود میآیند، برآیند کارهای ناشایست آناناند، و دو گونه میباشند: شکنجههای بزرگ و یکباره، مانند پرتابکردن، فروبردن و زشتکردن؛ و شکنجههای کوچک و اندک اندک، مانند گرانی نرخها، گرسنگی و از راستی برگشتن پادشاهان.
مُفَضَّل پسر عُمَر گفت:از ابو عبدالله-صادق-(علیه السّلام) در بارۀ سخن خداوند(عزّ و جلّ): و سوگند که بیگمان، آنان را پیش از شکنجۀ بزرگتر، از شکنجۀ نزدیکتر میچشانیم»(1) پرسیدم؟ فرمود:
نزدیکتر گرانی نرخ، و بزرگتر مهدی با شمشیر است(2).
شایان یادآوری است، ضمیر در سخن خدای متعالی: و سوگند که بیگمان، آنان را . میچشانیم» به بیرون روندگان از دین» برمیگردد، و گمانی نیست در آنکه امام مهدی(علیهالسّلام) با شمشیرش برای مؤمنان مهربانی و خُشی، و برای بیرون روندگان از دین شکنجه و کیفر میباشد.
حَفْص پسر عُمَر از مردی روایت کرده است که ابو عبدالله-صادق-(علیهالسّلام) فرمود:
گرانی نرخ بدخویی میآورد، امانتداری را از میان میبرد و مرد مسلمان را به ستوه میآورد(3).
قاسم پسر اسحاق از پدرش از نیای خُد روایت کرده است که رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) فرمود:
نشانۀ خُشنودی خداوند(تعالی) در مردمش، ارزانی نرخهایشان و برابری ورزیدن پادشاهشان، و نشانۀ خشمگینی خداوند(تبارک و تعالى) بر مردمش، از راستی برگشتن پادشاهشان و گرانی نرخهایشان است(4).
از امیر مؤمنان-علی-(علیهالسّلام) روایت شده است که رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) فرمود:
هر گاه خداوند بر گروهی از مردم خشم گیرد و میان آنان شکنجهای فرو نفرستد(5)، نرخهاهایشان گران میشوند، عمرهایشان کوتاه میشوند، بازرگانانشان سود نمیبرند، میوه هایشان پاکیزه نمیشوند، رودهایشان پُرآب نمیشوند، بارانهایشان از آنان بازداشته میشوند و بدهایشان بر آنان چیره میگردند(6).
محمّد پسر مُسْلِم گفت که شنیدم ابو عبدالله-صادق-(علیهالسّلام) میفرمود:
بیگمان، پیش از قائم، آزمایشی از سوی خداوند خاهد بود. گفتم: فدایت شوم، آن آزمایش چیست؟ آیۀ و سوگند که بیگمان، شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاستن داراییها، جانها و میوهها میآزماییم، و به شکیبایان مژده بده»(7) را خاند. سپس فرمود: ترس از پادشاهان پسرانِ آن کس [در پایان زمامداریشان](8)، گرسنگی از گرانی نرخها، کاستن داراییها از بیرونقیِ داد و ستدها و کمیِ بهرۀ آنها، کاستنِ جانها از مرگی شتابان و فراگیر و کاستنِ میوهها از رویش اندک کِشْتهها و کمفزونی میوهها. سپس فرمود: و شکیبایان را در آن هنگام به شتابانکردن شورش قائم(علیهالسّلام) مژده بده(9).
مراد از پادشاهان پسرانِ آن کس» در این حدیث، فرمانروایان بنی عبّاساند که در آخر اّمان بر بخشی از سرزمینهای مشرق چیره میشوند.
از عبدالله پسر مسعود روایت شده است که رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) میفرمود:
ساعت (زمان قیام قائم) بر پا نمیشود .، مگر آنکه اسبان و ن گران شوند.سپس ارزان میشوند و تا روز قیامت (رستاخیز) گران نخاهند شد(10).
با نگاه به همراهی ساعت با قیامت در این حدیث، بهره میگیریم که مراد از ساعت» در اینجا، زمان قیام امام مهدی(علیهالسّلام) میباشد، و در بسیاری از روایات اسلامی و برخی آیات قرآنی نیز کار این گونه است.
از سخن پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) هویدا میشود که هنگام نزدیکشدن زمان قیام امام مهدی(علیهالسّلام) بهای همه گونه ابزارهای جابهجایی، مانند اسبان، استران، خُدروها، کشتیها و هواپیماها و مهر ن و هزینههای پیوند شویی بالا میروند، و سپس نرخها در دولت گرامیاش ارزان میشوند و تا روز رستاخیز همین گونه میمانند.
کعب پسر حارث از کاهِنی به نام سَطِیح»(11)، در بیان رویدادهای آخر اّمان، روایت کرده است:
. برآمدن بزرگستاره که عربها را سخت و ناگهان میترساند، و برای آن مانند دُم است؛ پس، در آن هنگام، بارانها نمیبارند، رودها خشک، شهرها(12) ناسازگار و نرخها در همۀ سرزمینها گران میشوند.(13).
کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، از ماه صفر تا رجب در کرانههای آسمان میگردد تا آنکه در ماه شعبان میان خُرشید و زمین جای میگیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک میشود و پیرامونش میچرخد و اندک اندک درون پوشش گازیاش میرود و میسوزد و شعلهور میشود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی میکند، و تندبادی سرخ پدید میآورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرومیباراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیار ترسناک در مشرق میافتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم میشود.
از این روایت و دیگر روایات اسلامی بیانگر رویدادهای آخر اّمان برمیآید که گرانی فراگیر نرخها در سرزمینها در پی برآمدن بزرگستارهای دنبالهدار خاهد بود که گیسوی سختیآور» یا گیسوی شیطان» نامیده میشود، و کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام)، از ماه صفر تا رجب در کرانههای آسمان میگردد تا آنکه در ماه شعبان میان خُرشید و زمین جای میگیرد و در ماه رمضان به زمین نزدیک میشود و پیرامونش میچرخد و اندک اندک درون پوشش گازیاش میرود و میسوزد و شعلهور میشود و سه یا هفت شبی پیاپی برای زمینیان نورافشانی میکند، و تندبادی سرخ پدید میآورد و شهابهایی فراوان بر روی زمین فرومیباراند و ناگهان با صدایی سخت و بسیار ترسناک در مشرق میافتد و مایۀ گرفتاریها و ناخُشیهایی برای مردم، به ویژه عربها، میشود.
سَدِیر صَیْرَفِی گفت که با گروهی از کوفیان نزد ابو عبدالله جعفر پسر محمّد(علیهماالسّلام) بودیم، به آنان رو کرد و فرمود:
. پس، در آن هنگام، از حج بازداشته میشوید، میوهها کاهش مییابند، سرزمینها بیباران و خشک میشوند، دچار گرانی نرخها و از درستی برگشتن پادشاه میشوید، ستمگری و ستمِ بیش از اندازه با گرفتاری، وبا و گرسنگی میان شما پدیدار میشوند و آشوبها از همۀ گوشه و کنارهها بر شما سایه میافکنند.(14).
مَدائِنِی در کتاب صفّین» روایت کرده و گفته است: علی(علیهالسّلام) پس از پایان کار نَهْرَوان(15) سخنرانی کرد و چیزهای نو و شگفتی از نبردهای پُرکشتار را یادآور شد و فرمود:
هر گاه میان شما، نژادآمیختگان افزون و نَبَطِیها چیره شوند، ویرانشدن عراق نزدیک خاهد شد. آن، هنگامی است که شهری که دارای درخت شورهگز(16) و رودهایی میباشد، ساخته شود. پس، هر گاه در آنجا نرخها گران، ساختمانها برافراشته و بیرون روندگان از دین فرمانروا شوند و گرفتاری سخت شود و مردمان پست و بد به خُد ببالند، فرورفتن بَیْدا(17) نزدیک و گریختن با شتاب و ترس و کوچیدن گوارا شود.().
بیگمان، امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام) در این پیشگویی از رویدادن برخی رویدادهای برجسته در عراق، به ویژه شهر بغداد، کمی پیش از قیام امام مهدی(علیهالسّلام) خبر داده است، و آن، هنگامی است که میان عراقیها گروههای نژادآمیخته، مانند گروه داعش و دیگر تروریستهایی که از سراسر جهان به عراق میآیند، افزون شوند، و نیز هنگامیاند که بر زیندگان عراق نَبَطِیها، مانند برخی کسان از حزب بعث، چیره شوند، و گمانی نیست در آنکه پس از این رویدادها ایرانیان بر عراقیان یورش میبرند و شهر راهبردی بصره را میگیرند و زیندگان عراق را در تنگنای اقتصادیای میافکنند که مایۀ کمشدن خُراکیها و گرانی نرخها میان آنان میشود، و سپس سفیانی از سوریه بر عراق یورش میبرد و سپاهی را سوی ایران و سپاهی را سوی عربستان سعودی میفرستد؛ پس، سپاه دوم در بیدا فروبرده میشود، هنگامی که میخاهند از مدینه به مکّه بروند، و مراد از بیرون روندگان از دین» و مردمان پست و بد»، اصهب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، میباشند که خُدشان را مسلمان نشان میدهند، ولی آنان بهراستی از ناسازگاران با دین و بیروندگان از آناند، و برای سروری کوتاه زمانشان به خِیش میبالند(19).
نَبَطِیها» گروهی ناعرب و ناپارسیاند که در سیاه زمینِ عراق جای دارند، و به کشاورزی، چوپانی و هنرهای دستی سرگرم میباشند، و سیاه زمینِ عراق» نامی است که کشورگشایان مسلمان بر سرزمینهای سبز و پُردرخت و کِشْتۀ رو به سیاهی از روستاها و کشتزارهای جای گرفته در جنوب سرزمینهای میان دو رود دِجْلَه و فُرات و پیرامون آندو گذارده بودند(20).
امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام)، در بیان نشانههای قیام قائم(علیهالسّلام)، فرمود:
. مردم به کفر بازمیگردند. پس، در آن هنگام، خداوند ویران کردن شهرها و سرزمینها را میآغازد . مَوْصِل پس زیندگانش از گرسنگی و گرانی نابود میشوند . و اَنْتاکِیَه از گرسنگی، گرانی و ترس ویران میشود . و حِمْص از گرسنگی و گرانی ویران میشود.(21).
موصل» شهری در شمال عراق، انتاکیه» شهری در جنوب ترکیه و حمص» شهری در غرب سوریه است.
علی پسر ابو طالب(علیهماالسّلام)، در بیان نشانههای ظهور قائم(علیهالسّلام)، فرمود:
. در شام گرانی فرود میآید.(22).
گرانی نرخها در سرزمینهای شام، به ویژه سوریه، از رومیان، مانند اروپاییان و آمریکاییان، سرچشمه می گیرد، هنگامی که نیروهایشان را به آنجا میفرستند و بر برخی بخشهایش چیره میشوند و از رسیدن داراییها و خُردنیها به شامیها جلوگیری میکنند و آنان را در تنگنای اقتصادی سختی میافکنند.
شام» سرزمینی پهناور در خاورمیانه است که فلسطین، اردن، لبنان و بیشتر سوریۀ کنونی و بخشی از جنوب ترکیه و شرق مصر را در بر میگیرد(23).
امیر مؤمنان علی(علیهالسّلام)، در بیان نشانههای قیام قائم(علیهالسّلام)، فرمود:
بهوش، ای وای بر نَجْد از آنچه(24) بر آنجا فرود میآید از بیبارانی و گرانی.(25).
نَجْد» سرزمینی گسترده در میانۀ کشور عربستان سعودی است که مرکزش ریاض میباشد. نجد از شمال به عراق و اردن و از جنوب به ربع خالی و از شرق به اَحْسا و از غرب به حجاز میرسد. بُرَیدَه، عُنَیزَه، سَدِیر، رِیاض -پایتخت عربستان سعودی-، خَرْج و دَمام از برجستهترین شهرهای نجد میباشند(26).
پینوشت و منابع:
1. قرآن کریم، سورۀ سجده، آیۀ 21 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
2. بحار الأنوار، ج 51، ص 59، ب 5، ح 55، با نقل از: تأویل الآیات الظاهرة (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
3. فروع الکافی، ج 5، ص 166، کتاب المعیشة، ب 63، ح 6 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
4. فروع الکافی، ج 5، ص 164، کتاب المعیشة، ب 63، ح 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
5. مرادش آن است: میان آنان گرفتاری بزرگ و یکبارهای نفرستد.
6. فروع الکافی، ج 5، ص 317، کتاب المعیشة، ب 159، ح 53 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
7. قرآن کریم، سورۀ بقره، آیۀ 155 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
8. میان دو کروشه از افزودههای ما است، و آن را از دو حدیث همانند این حدیث گرفتهایم که یکی از آن دو در: الغیبة، نعمانی، ص 250، ب 14، ح 5، و دیگری در: کمال الدین، ص 678، الجزء 2، ب 25، ح 3 آمده است.
9. الإرشاد، ج 2، ص 8-377 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
10. المستدرک علی الصحیحین، ج 5، ص 7-426، کتاب الفتن و الملاحم، ح 8776 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
11. سَطِیح کاهن از شناختهشدهترین پیشگویان عرب در روزگار نادانی عربها بود که از برخی چیزهای پنهان خبر میداد، و مردی یمنی زیندۀ شام بود که ناتوان زاده شده بود، و همواره چون پاره گوشتی بیاستخان پهنشده بر روی زمین بود، به گونهای که نمیتوانست بایستد یا بنشیند (بهرهگرفتهشده از: برخی منابع).
12. در همۀ نسخههای چاپی بحار الأنوار نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا الأعصار» یافت میشود که به الأمصار» اصلاح و ترجمه گردید.
13. بحار الأنوار، ج 51، ص 3-162، ب 11، با نقل از: مشارق أنوار الیقین (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
14. الأمالی، ص 5-64، المجلس 7، ح 10 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
15. مراد از کار نَهْرَوان» نبردی است که میان گروهی گمراه از مسلمانان با نام خَوارِج (شورشیان) و سپاه امام علی(علیهالسّلام) در سرزمین نهروان -میان واسِط و بغداد-، در سال 38 هـ.ق، روی داده است (بهرهگرفتهشده از: برخی منابع).
16. شورهگز درختی شکوفهآور از دستۀ درختان گز است که بیشتر در زمینهای خیسِ نزدیک آبها، رودها و درهها میروید، و در خیابانها برای آراستن رویانیده میشود، و بومی عربستان سعودی، مصر، عراق، ایران، افقانستان و پاکستان میباشد (بهرهگرفتهشده از: برخی منابع).
17. بَیْدا در روزگاران کهن زمینی بیابان در جنوب مدینه بر راه مکّه بود، و امروزه، درون آبادی شهر مدینه رفته است (بهرهگرفتهشده از: معجم معالم الحجاز، ج 1، الجزء 2، ص 3-242، درگاه البَیْداء»).
. شرح نهج البلاغة، ج 3، الجزء 6، ص 5-134، باب الخطب و الأوامر، دنبالۀ خطبۀ 70 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی). گفتنی است، این سخن که به امام علی(علیهالسّلام) نسبت داده شده است، در نسخههای چاپی وقعة صفّین» نزد ما، یافت نمیشود، و شاید ابن ابی الحدید آن را از نسخهای که فراگیرتر از این نسخهها بوده، آورده است، و یا آن را از منبعی دیگر گرفته و نامش را نادرست برده است، و به هر روی، این سخن و همانندهایش جز از پیامبر یا سفارش شدۀ وی(صلواتاللهعلیهما) پدید نمیآید.
19. سخن نویسنده.
20. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
21. إام الناصب، ج 2، ص 3-172، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
22. إام الناصب، ج 2، ص 4، خطبة البیان 2 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
23. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
24. در همۀ نسخههای چاپی إام الناصب نزد ما، در نوشتار عربی حدیث، در اینجا و ما» یافت میشود که به ممّا» اصلاح و ترجمه گردید.
25. إام الناصب، ج 2، ص 8-157، خطبة البیان 1 (ترجمۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی).
26. بهرهگرفتهشده از: برخی منابع.
✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور
با مراجعه به آیات و روایات ، براحتی میتوان دریافت که با خواندن دعای فرج و سلامتی امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) حدود ۹۰ فایده بما میرسد که در ادامه میآیند.
۱- فرمایش امام زمان (عج) است که بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج ، که همانا آن فرج شما است.
۲- سبب زیاد شدن نعمتهاست.
۳- اظهار محبت قلبی به امام (علیه السلام).
۴- از نشانههای انتظار است.
۵- مایه ناراحتی و وحشت شیطان لعین.
۶- زنده کردن امر ائمه اطهار (علیهم السلام).
۷- تعظیم خداوند و دین او.
۸- اداء نمودن قسمتی از حقوق آن حضرت (عج).
۹- نجات یافتن از فتنههای آخرامان
۱۰- حضرت صاحب امان (علیه السلام) در حق قرائت کننده دعای فرج دعا میکند.
۱۱- شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال قرائت کننده دعای فرج میشود.
۱۲- شفاعت پیغمبر (صلیالله علیه و آله) شامل حال او میشود
۱۳- این دعا فرمانبری امر الهی و طلب فضل و عنایت اوست.
۱۴- سبب استجابت دعا میشود.
۱۵- اداء نمودن اجر و مزد رسالت است.
۱۶- مایه دفع بلاست.
۱۷- سبب وسعت روزی است.
۱۸- باعث آمرزش گناهان است.
۱۹- سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری و خواب.
۲۰- سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت.
۲۱- از برادران پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خواهد بود.
۲۲- فرج مولای ماحضرت صاحب امان (عج) زودتر واقع خواهد شد.
۲۳- پیروی ازپیغمبر و امامان (علیهم السلام).
۲۴- وفای به عهد و پیمان خداوندی.
۲۵- آثار نیکی به والدین برای دعاکننده حاصل میگردد.
۲۶- فضیلت رعایت و ادای امانت برایش حاصل میشود.
۲۷- سبب زیاد شدن اشراق نور امام (عج) در دل قرائت کننده دعای فرج میشود.
۲۸- باعث طولانی شدن عمر میگردد.
۲۹- تعاون و همکاری در کارهای نیک و تقوی است.
۳۰- رسیدن به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند.
۳۱- هدایت به نور قرآن مجید.
۳۲- نزد اصحاب اعراف معروف میگردد.
۳۳- ایمنی از عقوبتهای اخروی.
۳۴- هنگام مرگ به او مژده میرسد و با او به نرمی رفتار میشود
۳۵- این دعا اجابت دعوت خدا و رسول الله (صلی الله علیه و آله) است.
۳۶- با امیرالمومنین (علیه السلام) خواهد بود.
۳۷- محبوبترین افراد نزد خداوند خواهد بود.
۳۸- عزیزترین و گرامیترین افراد نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) میگردد.
۳۹- قرائتکننده دعای فرج از اهل بهشت خواهد بود.
۴۰- دعای پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شامل حالش میگردد.
۴۱- کردارهای بد او به کردارهای نیک مبدل شود.
۴۲- خداوند متعال در عبادت ، او را تائید فرماید.
۴۳- با این دعا عقوبت از اهل زمین دور میشود.
۴۴- ثواب کمک به مظلوم را دارد.
۴۵- ثواب احترام به بزرگتر و تواضع نسبت به او را دارد.
۴۶- پاداش خونخواهی مولای مظلوم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را دارد.
۴۷- قرائت کننده دعای فرج شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) را مییابد.
۴۸- نور او برای دیگران نیز - روزقیامت- درخشان میگردد.
۴۹- هفتاد هزار نفر از گناهکاران راشفاعت میکند.
۵۰- دعای امیرالمومنین (علیه السلام) درباره او در قیامت مستجاب میگردد.
۵۱- بیحساب داخل بهشت میشود.
۵۲- از تشنگی روز قیامت ایمن است.
۵۳- جاودانه در بهشت خواهد بود.
۵۴- مایه خراش روی ابلیس و مجروح شدن دل اوست.
۵۵- روز قیامت هدیههای ویژه ای دریافت میدارد
۵۶- خداوند از خدمتگذاران بهشت نصیبش فرماید.
۵۷- در سایه گسترده خداوند قرار گرفته و رحمت براو نازل میشود. (مادامی که مشغول دعا باشد)
۵۸- پاداش نصیحت مومن را دارد.
۵۹- مجلسی که در آن برای حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) دعا شود ، محل حضور فرشتگان گردد.
۶۰- دعاکننده مورد مباهات خداوند شود.
۶۱- فرشتگان برای او طلب آمرزش میکنند.
۶۲- از نیکان مردم پس از ائمه اطهار (علیهم السلام) میشود.
۶۳- این دعا اطاعت از اولی الامر (علیه السلام) است که خداوند اطاعتشان را واجب ساخته است.
۶۴- مایه خرسندی خداوند است.
۶۵-مایه خشنودی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) میگردد.
۶۶-این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
۶۷- قرائت کننده دعای فرج از کسانی خواهدبود که خداوند در بهشت به او حکومت دهد.
۶۸- حساب او آسان میشود.
۶۹- این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود.
۷۰- این عمل بهترین اعمال است.
۷۱- سبب دوری غصههاست.
۷۲- دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور امام است.
۷۳- فرشتگان درباره قرائت کننده دعای فرج ، دعا میکنند.
۷۴- دعای حضرت سیدالساجدین (علیه السلام) شامل حال فرد میشود.
۷۵- این دعا تمسک به ثقلین است.
۷۶- چنگ زدن به ریسمان الهی است.
۷۷- سبب کامل شدن ایمان است.
۷۸- مانند ثواب همه بندگان به او میرسد.
۷۹- تعظیم شعائر خداوند است.
۸۰- این دعا ثواب شهید با پیغمبر را دارد.
۸۱- ثواب شهادت زیر پرچم حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دارد.
۸۲- ثواب احسان به مولای ما حضرت صاحب امان (علیه السلام) را دارد.
۸۳- در این دعا ثواب گرامی داشتن شخص عالم است.
۸۴- پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.
۸۵- درمیان گروه ائمه اطهار (علیهم السلام) محشور میشود.
۸۶- درجات او در بهشت بالا میرود.
۸۷- از بدی حساب روز قیامت ایمن باشد.
۸۸- به بالاترین درجات شهدا در روز قیامت نائل شود.
۸۹- با شفاعت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به رستگاری رسد.
منبع:
برگرفته شده از جلد اول کتاب مکیالالمکارم ، تالیف مرحوم سیدمحمدتقی اصفهانی
منافع وجود مبارک حضرت صاحب الامر (عج) بر چند گونه است:
قسم اوّل: منافع آن حضرت چه غايب باشد و چه ظاهر، و آن بر دو نوع است:
نوع اوّل: تمام خلايق در آن شريک هستند مانند: زندگي و بقاي در جهان و. که همه اش از برکات و فيوضات وجود شريف آن حضرت است ؛ لذا در توقيع شريف فرمود: و امّا وجه بهره وري از من در زمان غيبتم مانند استفاده از خورشيد است هنگامي که ابر از ديده ها پنهانش سازد. و من براي اهل زمين امان هستم، هم چنان که ستارگان مايه ايمني اهل آسمان هستند.*۱
نوع دوم: افاضات علمي و عنايات ربّاني که به مؤمنين اختصاص دارد، مانند: واضح نمودن وقت نمازهاي يوميه و مانند آن است، چنان که در وسائل به سند خود از حضرت ابوعبد اللَّه صادق (عليه السلام) روايت شده که فرمود: هيچ روز ابري نيست که وقت زوال بر مردم مخفي باشد مگر اينکه امام (عليه السلام) خورشيد را نهيب زند تا آشکار گردد، پس بر اهل هر آبادي کسي که به وقت اهتمام داشته باشد و آنکه ضايع نمايد ، احتجاج کند.*۲
قسم دوم: منافع زمان غيبت آن حضرت (عليه السلام): آن هم بر دو نوع است:
نوع اوّل: مخصوص به مؤمنين است و آن بسيار است، از جمله: ثوابهاي بسياري است که بر انتظار زمان ظهور آن جناب مترتّب است ، و از ثوابها بر صبر و شکيبايي آنان در عصر غيبت مترتّب است و باز دو برابر شدن ثواب کارهاي نيک آنها در چنين زماني ، چنانکه در کتاب اصول کافي و غير آن از عمّار ساباطي روايت شده که گفت: به حضرت ابوعبد اللَّه صادق (عليه السلام) گفتم: کدام بهتر است عبادت مخفيانه با امام از شما خاندان که در دولت باطل پنهان باشد يا عبادت در زمان ظهور حق و دولت امام ظاهر از شما؟!
فرمود: اي عمّار! صدقه در سرّ واللَّه بهتر است از صدقه علني، همينطور است بخدا عبادت شما با امامتان که در زمان دولت باطل مخفي باشد، و ترسيدن شما از دشمنان در دولت باطل و هنگام متارکه، بهتر است از کسي که خداوند - جلّ ذکره - را در ظهور امام حق آشکار در دولت حق عبادت نمايد، و عبادت در حال ترس در دولت باطل مانند عبادت و امنيّت در دولت حق نيست. و بدانيد که هر يک از شما امروزه نماز واجب خودش را جماعت بخواند در حاليکه از دشمن مخفي باشد و با تمام شرايط در وقتش آن را ادا نمايد، خداوند - عزّوجلّ - ثواب پنجاه نماز فريضه با جماعت براي او مي نويسد، و هر آنکه از شما نماز واجبي را فرادي و مخفيانه از دشمن در وقتش با تمام شرايط بخواند، خداوند - عزّوجلّ - براي او ثواب بيست و پنج نماز فرادي مي نويسد، و هر يک از شما نماز نافله اش را در وقتش با شرايط بجاي آورد، خداوند براي او ثواب ده نماز نافله مي نويسد، و هر کدام از شما حسنهاي انجام دهد ، خداوند براي او بيست حسنه مينويسد و خداوند - عزّوجلّ - حسنات مؤمن از شما را مي افزايد اگر اعمالش را نيکو گرداند و به تقيّه، دين و امام و خودش را مواظبت کند و زبانش را حفظ نمايد، چندين برابر مي افزايد، خداوند - عزّوجلّ - کريم است.*۳
و از جمله: ثواب هاي زياد و اجرهاي عظيمي است که بر بعضي از اعمال مخصوص به زمان آنحضرت (صلوات اللَّه عليه) مترتّب است.
نوع دوم: مخصوص کافرين و منافقين است، و آن مهلت دادن و تأخير عذاب آنها است، چنانکه در تفسير علي بن ابراهيم قمي (رحمه الله) درباره آيه شريفه: فَمَهِّلِ الکافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً»*۴ ؛ پس کافران را مهلت ده مهلت اندکي. فرمود: در وقت برانگيخته شدن قائم، انتقام مرا از جبارها و طاغوت ها، از قريش و بني اميه و ساير مردم خواهد گرفت.*۵
قسم سوم: منافع زمان ظهور او: و آن بر دو نوع است:
نوع اوّل: شامل خلايق و موجودات مي شود مثل انتشار نور، و ظهور عدل، و امنيت راههاي بلاد، و ظهور برکات زمين، و صلح و آشتي درندگان و چارپايان، و آزار نرساندن هيچ نيشداري به کسي، و برکات فراوان، و منافع بي کران ديگر. چنانکه در بحارالانوار در وصف حضرت قائم (عليه السلام) از امير المؤمنين (عليه السلام) منقول است که فرمود: و آسمان بارانش، و درختان ميوه ها، و زمين گياهان را برمي آورند، و براي اهل آن زينت مي کند، و درندگان ايمن شوند تا جايي که مانند چارپايانشان در اطراف زمين چرا ميکنند.*۶
نوع دوم: مخصوص مؤمنين است، و آن بر دو گونه است:
گونه اوّل: براي زندگان آنها، و آن انتفاع و بهره وري از شرف حضور آن حضرت و استفاده از نور آنجناب و فراگرفتن از علوم آن بزرگوار و برطرف شدن بيماري ها و گرفتاري ها و بلاها از بدنهاي ايشان است. چنانکه در بحارالانوار و غير آن از امام صادق (عليه السلام) آمده که فرمود:
هرگاه قائم (عليه السلام) بپاخيزد، خداوند از هر مؤمن ناگواريها را دور مي سازد و نيرويش را به او بازگرداند.*۷
و از آن منافع، زياد شدن نيروي آنها است، و طولاني شدن عمرشان، و مشاهده کردن نحوه انتقام حضرت قائم (عليه السلام) از دشمنانشان، و منافع فراوان ديگر
گونه دوم: براي مردگان ايشان، از جمله: خوشحالي و فرح ظهور آن حضرت به قبرهايشان داخل مي شود چنانکه در کتاب المحجّة از امام صادق (عليه السلام) آمده که در ذيل آيه شريفه: وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ المُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ»؛*۸
در آن روز مؤمنان به ياري خداوند خشنود ميشوند. امام فرمود: در قبرهايشان بظهور قائم (عليه السلام).*۹
و از جمله منافع زمان ظهور آن حضرت براي اموات مؤمنين، زنده شدن آنها است بعد از مرگشان. چنانکه در بحارالانوار از امام صادق (عليه السلام) روايت شده که فرمود: و چون هنگام قيامش فرا رسد ، در ماه جمادي الثانيه و ده روز از رجب باراني بر مردم خواهد باريد که خلايق نظير آن را نديده باشند، پس خداوند بوسيلهء آن، گوشتها و بدنهاي مؤمنين را در قبورشان ميروياند، و گويي آنها را مينگرم که از سوي جهينه» ميآيند ، در حاليکه موهاي خود را از خاک تميز ميکنند*۱۰
لذا هر کس براي فرج آن حضرت دعا کند ، در زمان ظهور زنده ميشود ؛ تا به خدمت آجناب شرفياب گردد، ان شاء اللَّه تعالي.
پینوشت:
*۱- بحارالانوار: ج ۵۳ ، ص ۲۸۱.
*۲- وسائل الشيعه: ج ۳ ، ص ۷۹.
*۳- کافي: ج ۱ ، ص ۳۳۳.
*۴- سوره طارق: آيه ۱۷.
*۵- تفسير القمي: ج ۲ ، ص ۴۱۶.
*۶- بحارالانوار: ج ۵۳ ، ص ۸۵.
*۷- بحارالانوار: ج ۵۲.
*۸- سوره روم: آيه ۴.
*۹- المحجّة: ص ۱۷۲.
*۱۰؛ بحارالانوار: ج ۵۲ ، ص ۳۳۷.
بدلایل مختلفی برای ظهور تعیین وقت نشده است ، که میتوان به پارهای از آن دلایل بشرح ذیل اشاره نمود.
انتظار فَرَج
از زمانی که امام زمان (علیه السلام) غیبت کرده است ، نور امید به ظهور او دل مؤمنین را روشن نگاه داشته است. هم اکنون این انتظار وجود دارد و روز بروز بر شدّت و قوّت آن افزوده میشود و هر مؤمنی آرزو دارد عصر ظهور را درک کند. امّا اگر زمانی برای پایان غیبت تعیین میگردید ؛ چنین انتظار و امیدی به ظهور منجی عالم نبود و نا امیدی و افسردگی قلوب مؤمنین را فرا میگرفت.
تسهل دوران غیبت بر امام (علیه السلام)
عدم اعلام زمان ظهور ، هر لحظه وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) را آماده و با نشاط نگاه میدارد ؛زیرا این احتمال را میدهد که هر لحظه زمان غیبت بپایان رس د، امّا اگر مدّت معینی برای ظهور اعلام میشد ، گذشت این مدت بسیار سخت و جانکاه بود بویژه با عزلّت و غربتی که با دوران غیبت آن حضرت همراه است.
خودسازی و آمادگی مؤمنین
با ابهام زمان ظهور ، یک حرکت اصلاحی و زمینه سازی اخلاقی در میان منتظران آن حضرت شکل خواهد گرفت ؛ زیرا هر لحظه ممکن است خورشید دلها از پشت ابرهای غیبت طلوع کند و آنها باید آماده پذیرایی از ایشان باشند. در حالیکه اگر وقت ظهور معلوم میشد ، این همه حرکتهای ارزشی و نشاط بخش و سازنده بوجود نمیآمد ، زیرا تمام مؤمنین بجز آنانکه در آستانه عصر ظهور قرار میگیرند ؛ میدانستند دوران درخشان ظهور را درک نخواهند کرد.
بداء
بداء آن تغییر و تحولی است که در یکی از مقدّرات غیر حتمی الهی صورت میگیرد.
ظهور امام عصر (علیه السلام) از مقدرات حتمی است ؛ ولی زمان ظهور ایشان از مقدرات غیر حتمی میباشد.
اگر زمان ظهور ، مورد بداء قرار گیرد - که البته چنین احتمالی وجود دارد- و بر اثر دعای مؤمنین زمان غیبت کوتاه شود و یا شرایط ظهور بشکلی زودتر فراهم گردد و یا بعکس بخاطر عدم وجود شرایط به تاخیر افتد و امام (علیه السلام) زودتر یا دیرتر از"وقت معیّن" ظهور کند ، اختلاف و انحراف مردم را فرا خواهد گرفت و به وعدههای الهی بدگمان خواهند شد و مدعیان نهدویّت و مهدیهای ساختگی زیاد شده و مردم بجای یاری رساندن به منجی عالم ، به جدال و منازعه میپردازند.
حادیث تکان دهنده آخرامان
پیامبر اکرم ، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد
و
مومن در نزد مردم حقیر و بیمقدار میشود
و
فاسق پیش آنها محترم و ارجمند باشد
و
کودکانشان گستاخ و بیادب
و
نشان بیشرم و بیحیاء شوند.
پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت است.
در آن هنگام خداوند، آنان را از باران بهنگام، محروم سازد
و
در وقت نامناسب بر آنها ببارد.
موقعی بر مردم بیاید که چهرههایشان چهرههای آدمیان ، ولی دلهایشان دلهای شیاطین باشد
و
در باره وظایف شیعیان در زمان غیبت حضرت صاحب الامر (عج) که دورهء پرآشوب فتنه های عجیب و گمراه کننده می باشد ، روایات و احادیث فراوانی از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) بدست شیعیان رسیده است که به ذکر پاره ای از آن روایات اکتفاء می گردد.
حضرت امام جواد (علیه السلام) فرمودند: همانا قائم ما ، مهدی (عج) است که بر مسلمانان واجب است در زمان غیبت او منتظرش باشند و هنگام ظهورش از او اطاعت کنند.*1
همچنین آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: مهدی (عج) دارای غیبتی است که روزهایش زیاد و مدتش طولانی می باشد ، پس افراد مخلص منتظِر ظهور او هستند و افراد شکاک منکر او هستند.*2
خود حضرت ولی امر شیعیان ، حضرت مهدی (عج) در نامهء مبارکشان به سفیر خود ، جناب محمد بن عثمان فرمودند: برای تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید ، چون همین دعا موجب فرج شماست.*3.
حضرت امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: خوش بحال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما (عج) به دوستی ما چنگ می زنند و در دوستی ما و برائت از دشمنان ما استوار می مانند. آنها از ما و ما از آنها هستیم ؛ آنها به پیشوائی ما راضی شدند و ما هم به شیعه بودن آنها راضی و خشنودیم و خوشا بحال آنها. بخدا قسم آنها در روز قیامت با ما و در مرتبهء ما هستند.*4
پیامبر اکرم ، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: ای مردم ! بشارت باد بر شما فَرَج [مهدی (عج)] ، چون وعدهء خدا تخلف پذیر نیست و حکم او برگشت ندارد ؛ و او حکیم و آگاه است و براستی فتح الهی نزدیک است.*5
همچنین آن حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: کسی که در زمان غیبت ، حضرت قائم (عج) را که از فرزندان من است ، انکار کند ؛ همانند مردگان جاهلیت مرده است.*6
حضرت امام صادق (علیه السلام) به زرارة بن اعین فرمودند: اگر زمان غیبت را درک کردی ، این دعا را همیشه داشته باش: خدایا ، خودت را بمن بشناسان ، چون اگر خودت را به من نشناسی ؛ پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا ، رسول خود را بمن معرفی کن ، چون اگر رسول تو را نشناسم ؛ حجّت تو را نخواهم شناخت. خدایا ، حجّت خود را بمن معرفی کن ، زیرا اگر حجّت تو را نشناسم ؛ از دین خود گمراه شده ام.*7
همچنین در روایات دینی آمده است که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آیا ملاک قبولی اعمال بندگان را بشما خبر دهم ؟
روای گفت: بله.!
امام فرمودند: ملاک قبولی اعمال عبارت است از:
پی نوشت:
*1- منتخب الاثر: ص 223.
*2- منتخب الاثر: ص 224.
*3- منتخب الاثر: ص 268.
*4- بحارالانوار جلد 51 صفحه 151.
*5- یوم الخلاص: ص 226.
*6- بحارالانوار: ج 51 ، ص 73.
*7- بحارالانوار: ج 52 ، ص 146.
*8- غیبت نعمانی: ص 200.
درباره این سایت